نقش بنگاههای کوچک و متوسط در اقتصاد ایران
بهشاد بهرامی/ دکتر داوود سوری اقتصاد دان معتقد است بنگاههای کوچک و متوسط در افزایش رشد اقتصادي، اشتغال، تولید ثروت و کاهش فقر کشورها نقش حیاتی دارند ویکی از راهبردهای مهم براي هدایت بخش غیررسمی بازار به بخش مولد اقتصاد، توسعه و حمایت از بنگاههاي کوچک و متوسط است. در گفت وگو با این اقتصاددان، پیششرطها و پیچیدگی هاي رشد بنگاههاي کوچک و متوسط در اقتصاد ایران مورد بررسی قرارگرفته است.
یکی از مقولاتی که در سالهای اخیر مورد بحث بوده توسعه کسبوکارهای کوچک و متوسط است. برای شناخت این موضوع اجازه بدهید از مفاهیم شروع کنیم به چه بنگاهی کوچک و متوسط می گویند؟
در دنیا تعریف روشنی از بنگاههای کوچک و متوسط نداریم؛ یعنی وحدت وجود ندارد بسته به تعداد کارکنان، میزان دارایی، گردش مالی و… بنگاههای کوچک و متوسط دسته بندی می شوند. در ایرآنهم همین موضوع به چشم می خورد و تعریف واحد نیست اما نهادهای رسمی بر اساس تعداد کارکنان اقدام به دسته بندی بنگاهها می کنند ولی بازه ۵۰ تا ۱۰۰ کارکن را میتوان بازه ای نامید که بنگاههای کوچک و متوسط قرار دارند.
کارکرد این بنگاهها چیست؟
بنگاههای کوچک و متوسط نهادهای محدود اقتصادی هستند که از طریق انباشت منابع مالی خرد، کارآفرینی و پيوند با صنایع، زمينه های توسعه اقتصادی را فراهم می آورند. این بنگاهها در افزایش متغیرهایی مانند رشد اقتصادی، اشتغال، توليد ثروت و کاهش فقر کشورها نقش حياتی دارند. درصد بالایی از نيروی کار هر کشور در بنگاههای کوچک و متوسط فعاليت می کنند و همين دليل کافی است که دولتها با حساسيت بالایی به عملكرد بنگاههای کوچک و متوسط نظارت دارند ظرفيت بنگاهها در خلق فرصت های شغلی جدید و به کار گرفتن نيروهای بيكار یکی دیگر از کارکردهای این بنگاهها است در واقع این مكانيسم منجر به تعدیل نرخ بيكاری میشود. بر اساس آمار کميسيون اروپا ۸۳ درصد از خلق فرصت های شغلی جدید در اتحادیه اروپا در پنج سال منتهی به سال ۲۰۱۲ بر عهده بنگاههای کوچک و متوسط بوده است. در برخی از کشورها یكی از راهبردهای مهم برای هدایت بخش غيررسمی بازار به بخش مولد اقتصاد، توسعه و حمایت از بنگاههای کوچک و متوسط است و رونق این بنگاهها منجر به کاهش نرخ مشارکت نيروی کار در شغل های کاذب و غيررسمی میشود. این راهبرد، بهخصوص در مورد کشورهای کمتر توسعهیافته، به دليل نسبت بالای بخش غيررسمی، مؤثر واقع شده است.
ایده های کارآفرینی و دانش بنيان یا همان استارتآپی در بستر بنگاههای کوچک و متوسط رشد و گسترش پيدا می کنند. به همين دليل یک رابطه معنادار بين رونق بنگاههای کوچک و متوسط و توسعه کارآفرینی وجود دارد. بهعبارتدیگر اگر کارآفرینی را یک فرآیند در نظر بگيریم، بنگاههای کوچک و متوسط ابزار اجرایی آن در بخش های مختلف اقتصاد هستند که حمایت از این بنگاهها به رشد و گسترش کارآفرینی منجر خواهد شد.
خلق کانال های متنوع و کارا برای هدایت پس اندازهای خرد به سمت توليد در اقتصاد یكی از مهمترین دغدغه ها در هر اقتصادی است. بنگاههای کوچک و متوسط بهخوبی می توانند ضمن تجميع پس اندازهای پراکنده در اقتصاد، زمینههای تزریق منابع مالی خرد به توليد را فراهم کنند.
مهمترین مؤلفهای که می تواند به توسعه این بنگاهها کمک کند چیست؟
فضای و کسب کار است. اساساً درجه بهبود فضای کسبوکار یک کشور بر اساس معيارهای آسان یا دشوار بودن راهاندازی بنگاههای خرد تا متوسط ارزیابی میشود.
میشود این گزاره کلی را ملموس تر بیان کنید؟
در بیان ساده تر بنگاههای کوچک و متوسط در کشوری رشد می کنند که چشم انداز بزرگ شدن داشته باشند یعنی در آینده اگر ببیند می تواند رشد کنند و بزرگ شوند قطعاً دست به سرمایه گذاری می زنند در غیر این صورت وارد چرخه نمی شوند.
یعنی شما اعتقاد دارید کسبوکار چرخه ای دارد که از مرحله جنینی شروع میشود و تا بلوغ ادامه مییابد؟
دقیقاً، اگر سرمایه گذار چشمانداز پیش رو را مناسب بداند قطعاً وارد میشود در غیر این صورت خیر.
این مربوط به ریسک درون صنعت هم میشود یا نه شما وضعیت کلان را مدنظر قرار دارید؟
احتمال بزرگ شدن یک بنگاه تابع محیط داخلی و پیرامونی است من از زاویه پیرامونی بحث کردم چون از زاویه داخلی بحث فرق دارد. برای نمونه بی نهایت ایده وجود دارد که وارد بازار میشود اما به دلایل اقتصادی شکست میخورد و مورد استقبال قرار نمیگیرد. به قول یک اقتصاددان کسبوکارها صاحب یک گورستان هستند که بی نهایت ایده در آن دفن شدهاند؛ اما برخی اوقات ایده نه به خاطر وضعیت رقابتی بلکه به دلیل اتفاقات پیشبینینشده زمینگیر می شوند.
یک نکته را نیز باید همینجا اضافه کنم که به پیچیدگی های تعریف بنگاههای کوچک و متوسط یک نکته دیگر اضافه شده است آنهم بحث استارتآپها است. طبیعتاً اینگونه فعالیت ها با ریسک های زیادی روبرو است و حتی تأمین مالی آنها در قالب صندوقهای خطرپذیر انجام میشود؛ بنابراین عوامل پیرامونی مهمتر از عوامل داخل محیط است.
اتفاقاً یکی از سؤالات من مربوط به استارتآپها بود. کسبوکارهای کوچک در این حوزه چه اهمیتی دارند؟
تقریباً فعالیت های استارتآپی با فعالیتهای کوچک آغاز میشوند اما اشاره کردم تفاوت در حوزه استارتآپی با بخش واقعی موجب پیچیده تر کردن تعریف شده است. برای نمونه کسبوکارهای مبتنی بر فنّاوریهای جدید میزان اشتغال مستقیم را به نسبت گذشته ندارند. فعالیت این شرکتها بهشدت ریسکیتر است و ممکن است از هر ۱۰۰ ایده یک ایده پا بگیرد؛ بنابراین استارتآپهای مبتنی بر فنّاوری با بنگاههای کلاسیک قدیم در نوع محصول، میزان کارکن و حتی ارزش دارایی متفاوت هستند. برای مثال ممکن است بنگاههای فنّاورانه دارایی فیزیکی بالایی نداشته باشند اما ارزش دارایی آنها بالاتر از یک بنگاه مشابه در بخش واقعی باشد.
در ایران مشکل بنگاههای کوچک و متوسط برای توسعه چیست؟
چون بررسی آمار بنگاههای صنعتی کوچک و متوسط در کشور نشان دهنده آسیبپذیری این بخش مهم، به دليل نبود بسته حمایتی از طرف دولت و همچنين عدم توفيق سيستم بانكداری در تعامل مثبت، منضبط و کارا با این بنگاه هاست.
در ایران مسائل متعدد است. اگر مبنایی قرار باشد نگاه شود بحث حقوق مالکیت و امنیت سرمایه گذاری از مسائل مهم است. مثلاً شما نگاه کنید چند بنگاه امکان داشتهاند از مرحله کوچک شروع کنند و بزرگ شوند. تعداد زیاد نیست به چه دلیل این اتفاق رخ داده است؟ من فکر می کنم یا نگران رعایت حقوق مالکیت بودهاند یا نگران امنیت سرمایهگذاری. منظور از امنیت سرمایه گذاری فقط مسائل سیاسی نیست. بنگاه هایی که در یک چارچوب راهاندازی میشوند با عوض شدن دولت ناگهان با چارچوبی دیگر روبرو می شوند یعنی در سیاست گذاری ها تزلزل وجود دارد و این تزلزل بر امین سرمایه گذاری تأثیر می گذارد. نکته دیگر وجود حداکثری دولت در تمامی شئون اقتصادی کشور است. این موضوع یكی از مهمترین دلایل عدم رشد و بالندگی بنگاههای کوچک و متوسط کشور است.
ورود نهادها، سازمانها و شرکتهای دولتی بهعنوان بنگاههای اقتصادی با هدف کسب سود و پشتوانههای مالی قوی، قدرت رقابت بنگاههای بخش خصوصی را در بازار تضعيف کرده و در اغلب موارد به شكست و خروج این بنگاهها از بازار منجر میشود. اقتصاد ایران بهصورت بارز و گسترده ای با شرکتهای بزرگ دولتی و شبهدولتی تعریف میشود که بيش از ۸۳ درصد اقتصاد کشور را تحت کنترل دارند. در تحقیقات جهانی که انجام شده نحوه دسترسی به منابع مالی، بیثباتی سياسی، موانع قانونی و مالياتی و نرخ تورم چهار مانع اصلی در برابر بنگاههای کوچک و متوسط هستند؛ اما اصلیترین مانع پيش رو برای رشد بنگاههای کوچک و متوسط، دسترسی به منابع مالی و عدم تكافوی آن است. بررسی های بانک جهانی و مؤسسه تأمين مالی بين المللی نشان می دهد در کشورهای با درآمد پایين بيش از نيمی از بنگاههای کوچک و متوسط با محدودیت تأمين مالی مواجه هستند در ایران مسئله تأمين مالی بنگاههای حادتر است زیرا ابزارها و بسترها و بسترهای مالی مناسب وجود ندارد. بهطورکلی میتوان گفت که در کشور هنوز بين بخش بانكی بهعنوان اصلیترین نهاد تأمين مالی در کشور و بخش توليد ارتباط سازندهای برقرار نشده است.
چرا این خلأ وجود دارد؟
چون عدم تقارن اطلاعاتی وجود دارد و این موضوع مانع از اعتبار سنجی درست بنگاهها است. به نظر میرسد اگر دولت در این بخش پیشقدم شود و عدم تقارن را رفع کند بسیار کاراتر عمل کرده است تا از طریق بخشنامه و تکلیف بخواهد از بنگاهها حمایت کند. ایجاد یک بانک اطلاعاتی و کمک به اعتبار سنجی قاعده بازی را عوض میکند.
شما بر نبودن چشمانداز در بزرگ شدن تأکید دارید اما در برخی کشورها مثل سوئد بنگاه هایی که اقدام به تأمین قطعات خودروهای سنگین میکنند کماکان در حد متوسط باقی ماندهاند و بهصورت خانوادگی اداره میشوند
در هر کشوری بسته به نگاه وضعیت متفاوت است اشاره کردم منظور از بزرگی یا کوچکی در کشورهای مختلف متفاوت است و یکسان نیست اما نکته خوبی را پرسیدید منظور من از بزرگ شدن سایز نیست نقش است. منظور قرار گرفتن در زنجیره تولید است. اتفاقاً در سوئد شبکه قطعهسازی مورد نظر شما در زنجیره تولید است و فارغ از هر اتفاق سیاسی در این شبکه قرار دارد. در واقع در برخی کشورها یک شرکت بزرگ لنگر دیگر شرکتها میشود اما در ایران اصلاً اینگونه نیست؛ نه لنگرسازی شده نه زمینه برای رشد تدریجی خود بنگاه در صنعت فعالیت وجود دارد. دلایل آن را نیز در سؤال قبل پاسخ دادم.
مطالب مرتبط
مروری بر ظرفیت های استان خوزستان
30 آبان 1401اقتصاد در عصر دیجیتال
29 آبان 1401استراتژی تولید بدون کارخانه
17 آبان 1401گیاهان دارویی
28 فروردین 1400کشاورزی ارگانیک
28 فروردین 1400صنعت بازیافت
23 فروردین 1400